|
شايد تو هم فكر كني احمقانه است، نميدانم. اما ميخواهم بپرسم آيا تا حالا برايت پيش آمده كه از دست كسي به تنگ بيايي و دمي به خمره بزني و وقتي كه چاره نكرد، بروي بالاي پشت بام خانه خودت و با تمام قدرت فرياد بزني و بعد با سر بپري پايين و خودت را راحت كني؟ نه؟! چه جالب! براي من هم پيش نيامده.
اما شايد برايت پيش آمده باشد كه از دست كسي به تنگ بيايي و آنوقت سرت را مثل من بكني داخل خمره شرابي كه گوشه اتاق كوچك و خالي جا خوش كرده و بعد از چند ثانيه تحمل بوي تحمل ناپذير شراب شيرازياي كه بيشتر شبيه شاش شتر است تا شراب شيرازي، و اشك داخل چشمت حلقه بزند و بعد ياد آن زماني بيفتي كه بچه بودي و درد و غم حالايت را نداشتي و بالاتر از آن، پناهگاهي داشتي امن و راحت و آنوقت با تمام وجود و از تهدل فرياد بزني: « مادر! » و بعد صداي هجاهاي خارج شده لفظ مادر از دهانت، بخورد به سطح شراب و برگردد و برسد به خودت و اين انعكاس بارها تكرار شود و از گوشَت، از چشمت، از دماغت، پوست صورتت و خلاصه با ذره ذره وجودت جذب شود و آنوقت بپيچد توي مغزت و همان طور كه اين صدا داخل خمره ميرود و ميآيد، توي جمجمهات نيز برود و بيايد و برود و بيايد و آنقدر به اين تواتر ديوانه كنندهاش ادامه دهد كه ديوانهات كند، و وقتي ديوانه شدي، ديوانهتر از زماني كه با همان شراب شيرازي يا نه، شاش شتر مست ميشوي، بالاخره سرت را بياوري بيرون و دو تا دستت را بگذاري روي گوشهايت تا اين صدا را نشنوي، ولي باز هم چاره نكند و صداي توي سرت از درون شنيده شود و ديوانهترت كند و پس از مدتي نه كم طولاني زجر كشيدن و له شدن و مچاله شدن، حس كني كه ديگر هيچ چيز نميشنوي و از شدت خستگي و بيرمق مثل جنازه بيفتي گوشه اتاق كوچك و خالي، درست همان جايي كه خمره شراب بود، يا لااقل فكر ميكردي بود، و ببيني سرت شده پر از شراب شيرازي يا نه، شاش شتر و از بوي گند توي سرت حالت به هم بخورد و ديگر نتواني به چيزي فكر كني مگر به اينكه آيا عاقلانه بود كسي را كه به تنگت آورده، كلافهات كرده،، سرگردانت كرده، كسي را كه دوستش داري، عاشقش هستي و برايش ميميري، بياوري اينجا و با دستهايت، با دستهاي خودت گلويش را محكم بگيري و آنقدر فشار بدهي تا چهره زيبا تابانش كبود شود و از دست و پا زدن و هنهن كردن بايستد و آرام بيفتد گوشه اتاق كوچك و خالي، درست همان جايي كه خمره شراب بود، يا لااقل فكر ميكردي بود، و ببيني عرق تن هنوز گرمش بوي شراب شيرازي يا نه، بوي شاش شتر ميدهد و آنوقت…
بگو ببينم، تو هم فكر ميكني كه عاقلانه است؟ نميدانم. حتي شايد براي تو هم پيش آمده باشد. اصلا ممكن است براي همه پيش آمده باشد. ممكن است… شايد، براي همه. |
|